شعر: سیاوش کسرائی.

این دنیای پر از فراز ونشیب جایی برای شادی نذاشته ولی با این وجود بعضی لحظه ها هستن که به اندازه یه عمر آدم رو شاد می کنن و همون چند ثانیه اثری داره که تا مدتها لذتش باقی می مونه!

یکی از اون لحظه ها امشب واین ساعت و این لحظه است

من بالاخره فهمیدم اشکال کار کجاست .

 یه مدتی بود که به دنبال برنامه نویسی جاوا رفته بودم . متاسفانه بزرگترین مشکل من، وقتی که می خوام یه کار جدید رو شروع کنم اینه که یا کتاب مناسب رو پیدا نمی کنم یا نرم افزارشو!

این دفعه بعد از مدتها به طور اتفاقی تونستم نرم افزار jdk کامپایلر جاوا رو گیر بیارم و بعد به سراغ کتابخونه دانشگاه رفتم و یه کتاب آموزش جاوا در 21 روز رو به این امید که توی این 21 روز یه جاوا کار درست وحسابی بشم گرفتم.

ولی این تازه شروع مشکلات بود چون وقتی اولین برنامه رو نوشتم با این error مواجه شدم

Exception in thread "main" java.lang.noclassdfination

خلاصه که هر ترفندی که بلد بودم رو بکار بردم ولی همچنان مشکل پابر جابود تصمیم گرفتم این مشکل رو با یکی از پسرهای c# کار کلاس که ید طولانی در کار برنامه نویسی داشت در میون بذارم . تو کامپیوتر دانشگاه نرم افزار jbiulder  نصب بود و این آقا مهندس برنامه منو با این نرم افزار کامپایل کرد بعد من موندم به غصه که این jbiulder   رو از کجا گیر بیارم .خواستم دانلود کنم که دیدم  با یه حساب سر انگشتی اگه بخوام این کار رو بکنم آخر ماه بابام اگه فیش تلفن رو ببینه خدای نکرده...

این آقا مهندس یه آقا مهندس دیگه ای رو  بهم معرفی کرد که جزو جاوا کارها بوده و من خبر نداشتم!

خلاصه به سراغ این آقا مهندس دومیه رفتم و مشکل رو بهش گفتم و بالاخره نرم افزار jbiulder   رو بدست آوردم.

نصب کردنش که پدرم رو درآورد یه کرکی داشت که از توی داس باید اجرا میشد خلاصه که با کمک داداشم بالاخره نصبش کردیم .بعد حالا بیا از این نرم افزار سر در بیار!

خلاصه که بالاخره تونستم یه چند تایی از برنامه ها و اپلت ها رو اجرا کنم.

همین چند ساعت پیش داشتم یه مجله ای رو ورق می زدم که یه دفعه چشمم به کامپایل کردن برنامه جاوا با jdkافتاد تازه فهمیدم اشکال کار کجابود من فایلها رو توی پوشه bin  نمی ساختم واین فقط علت این error بود به همین سادگی!!!

چرا وقتی یه مشکلی برای ما به وجود میاد ، فکر می کنیم که باید به دنبال سخت ترین راه حل ها بگردیم؟!!!

ولی حل شدن مشکلی که تا مدتها دنبال حل کردن اون بودی یه لذتی داره که فقط اونایی که تجربه کردن می فهمن!  

هر برنامه تحت .net نمی تونه به تمام کتابخونه های کلاسی که توی کامپیوتر شما هستن دسترسی داشته باشه برای اینکه بتونیم به کلاس های موجود تو یه کتابخونه کلاس دسترسی داشته باشیم باید فایل های dll اون رو تو فولدر برنامه قرار بدیم مثلا با استفاده از add reference . ولی فکر کنید از این کتابخانه کلاس در چند برنامه دیگه هم استفاده کردین و حالا می خواهید این کتابخانه کلاس رو تغییر بدین به این ترتیب مجبورید فایل dll جدید رو توی تمام برنامه هایی که ازاین کتابخونه کلاس استفاده کردن قرار بدین که خوب منطقی نیست .

برای رفع این مشکل کتابخانه های کلاسی که به صورت عمومی مورد استفاده برنامه ها قرار می گیرند توی فولدر خاصی به اسم  GAC(globally assembly catch) قرار می گیرند در این صورت اسمبلی هایی که دارای نام یکسان باشند ولی از جهت نسخه یا نام نویسنده ...متفاوت باشند به صورت درست نگهداری می شوند و با هم اشتباه نمی شوند .این پوشه تو ویندوز xp تو آدرس windows\assembly قرار داره .اما برای قرار دادن یه کتابخونه کلاس تو این قسمت باید از ابزار gacutil استفاده کنید که با سوئیچ –I می تونید فایل dll رو به این پوشه اضافه کنید و بعد اون رو توی رجیستری ثبت کنید از این به بعد اون رو توی تب .net تو قسمت add reference می بینید.

صدای باد توجهم را به سمت پنجره جلب می کند .شاخه های در هم تنیده درختان را می بینم که باد با قدرت هر چه تمام ترسعی در جداکردن برگ های زرد و پژمرده شان دارد .در میان وزش سریع باد ، برگ ها به رقص در می آیند ودست از دامن شاخه رها می کنند . آسمان نیز در غم جدایی شاخه و برگ ماتم گرفته است وگاه از شدت غم برای دختان بی ثمر می گرید .گه گاه خورشید از میان ابر های تیره سر بیرون می آورد وگویی با تلالو بخشیدن به برگ ها ی زرد سعی در دلگرمی بخشیدن به آنها دارد ولی درخت همچنان بر بالای اجساد برگ های ریخته شده بر کف باغچه ایستاده و برای انها بی قراری می کند .طبیعت غمگین وخسته است .

آری پاییز فصل پیری و پژمردن است .آیا تو برای روزهای پیری ات اندیشیده ای؟

آیا برای روزی که مرگ همچون بادی سهمگین دست تورا از شاخه های زندگی رها کند و تو را با خود به سرزمینی ناشناخته ببرد اندیشیده ای؟